معنی پرتاب، پرت، لگد، پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن, معنی پرتاب، پرت، لگد، پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن, معنی /cتاf، /cت، g;b، /cتاf lcbj، /cت lcbj، اjbاoتj, معنی اصطلاح پرتاب، پرت، لگد، پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن, معادل پرتاب، پرت، لگد، پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن, پرتاب، پرت، لگد، پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن چی میشه؟, پرتاب، پرت، لگد، پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن یعنی چی؟, پرتاب، پرت، لگد، پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن synonym, پرتاب، پرت، لگد، پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن definition,